گوشه ای از اعمال شنیع معاویه در قبال پیامبر ص واهل بیت س در منابع اهل سنت
معاویه بیست و یک سال با پیامبر خدا جنگ کرد و در سال هشتم پس از فتح مکه از ترس جان مسلمان شد و ما یقین داریم که سردمداران کفر که بیست و یک سال با پیامبر جنگیدند و روز فتح مکه اسیر شدند و پیامبر همه شان را آزاد کرد، هیچ کدام به حقیقت مسلمان نشدند و اعمال بعدی آنها این حقیقت را آشکار کرد. آنان همواره در فکر مبارزه با اسلام و تسلط بر مسلمانان بودند و به این آرزو هم رسیدند و انتقام خود را از اسلام و مسلمانان گرفتند. جنایاتی که حاکمان اموی در حق مسلمانان و به خصوص درباره شیعیان علی(ع) مرتکب شدند، قابل شمارش نیست و هر کدام از این جنایات، به تنهایی در منفور و ملعون بودن شخص کافی است و نیازی به خبر دادن پیامبر و صحابه صالح پیامبر نیست ولی با این حال پیامبر خدا و بندگان صالح و اصحاب پاک آن حضرت هم، ملعون و منفور بودن آنها را پیشگویی کرده اند و در کتاب های روایت و تاریخ اهل سنت آمده است.
در اینجا دیدگاه شیعه را نمی آوریم چون دیدگاه شیعه درباره معاویه معلوم است و شیعیان معاویه را منفور و ملعون و اهل جهنم می دانند و کسی را که با حضرت علی(ع) جنگیده باشد، مستحق عذاب همیشگی می دانند. در اینجا برخی از روایات و تاریخ های اهل سنت را می آوریم تا معلوم شود که معاویه در نزد اهل سنت هم منفور است و عزیز و محترم نیست.
1. معاویه به کوفه آمد، بالای منبر رفت و نام علی(ع) را آورد و به آن حضرت جسارت کرد. امام حسن(ع) برخاست و گفت: هان! ای که از علی نام بردی من حسن هستم، پدرم علی است و تو معاویه هستی پدرت ابوسفیان. مادر من فاطمه است و مادر تو هند. جدم رسول خداست و جد تو عتبه. مادربزرگم خدیجه است و مادر بزرگ تو قتیله. خداوند از میان ما دو نفر آن را که آوازه ای محدودتر و حسبی پست تر و در گذشته و حال شرارتی بیشتر داشته و کفر و نفاقی بیشتر لعنت بکند. جماعتی که در مسجد بودن گفتند: آمین! (شرح ابن ابی الحدید، ج 4، ص 16).
2. عمار یاسر درباره معاویه گفت: معاویه را لعنت بکنید، خدا او را لعنت بکند و با او بجنگید زیرا او از کسانی است که مشعل دین خدا را خاموش ساخته و دشمنان خدا را پشتیبانی می کند(تاریخ طبری، 6/7).
3. پیشوای حنبلیان احمد بن حنبل می گوید: عبدالله بن بریده می گوید: من و پدرم به دربار معاویه رفتیم، معاویه ما را بر فرش نشاند، بعد دستور داد برایمان خوراک آوردند و خوردیم، سپس دستور داد شراب آوردند و خودش از آن نوشید و جامی هم به پدرم تعارف کرد. پدرم گفت: از وقتی که شراب حرام شده نخورده ام(مسند احمد، ج 5، ص 347).
4. مالک و نسائی و دیگر محدثان آورده اند که معاویه تنگی زرین یا سیمین را به مبلغی بیش از ارزش وزن آن فروخت. ابودرداء گفت: من از رسول خدا شنیدم که فرمود: چنین چیزها را باید فقط به قیمت وزن آن فروخت، معاویه گفت: ولی به نظر من اشکالی ندارد. ابودرداء گفت: با معاویه چه می توان کرد، من حدیث پیامبر را برایش می خواندم و او نظر شخص خودش را می دهد. من در سرزمینی که تو باشی به سر نخواهم برد. این را گفت و خود را به عمر بن خطاب رساند و ماجرا را برایش شرح داد. عمر به معاویه نوشت: آن را جز به قیمت وزن آن نفروش(موطأج، ج 2، ص 59 و غیره).
5. سعید بن جبیر می گوید: ابن عباس در مکه در عرفه بود و از من پرسید: چرا مردم «لبیلک اللهم لبیک» نمی گویند؟ گفتم: از معاویه می ترسند. ابن عباس از چادر خود بیرون آمد و گفت: لبیک اللهم لبیک، گرچه معاویه بدش بیاید. ابن عباس اضافه کرد: خدایا! اینها را لعنت کن زیرا به خاطر دشمنی با علی(ع) سنت پیامبر(ص) را ترک کرده اند(سنن نسائی، 5/253).
6. معاویه به سعد بن ابی وقاص گفت: تو چرا به علی بن ابی طالب(ع) فحش نمی دهی؟ سعد گفت: چون سه سخن در مورد او شنیده ام که هرگز به او بد نخواهم گفت و پس از آن سه حدیث منزلت، رایت و مباهله را گفت(صحیح مسلم، ج 7، ص 120 و صحیح ترمذی، ج 13، ص 17). یکی از این سنت هایی که معاویه بنا نهاد، سب علی(ع) بود و این سنت زشت سال های سال ادامه یافت. آیا کسی علی(ع) را ناسزا بگوید، ملعون نمی گردد؟
7. معاویه به عقیل گفت: علی حق برادری تو را رعایت نکرده ولی من حق خویشاوندی تو را رعایت کردم و از تو خشنود نخواهم شد مگر این که بالای منبر بنشینی و علی را لعنت بکنی. عقیل بالای منبر رفت و گفت: ای مردم! معاویه به من دستور داد علی را لعنت بکنم به همین جهت او را لعنت کنید، لعنت خدا و هم فرشته ها و همه مردم بر او باد. از منبر پائین آمد و معاویه به او گفت: تو مشخص نکردی چه کسی را لعنت کردی؟ علی را یا معاویه را. عقیل گفت به خدا قسم یک کلمه کم یا زیاد نمی کنم و سخن بستگی دارد به نیت گوینده (عقد الفرید، 2/144).
8. یکی از شرایطی که امام حسن مجتبی(ع) برای صلح با معاویه تعیین کرد این بود که معاویه به علی(ع) بد نگوید ولی نپذیرفت(تاریخ طبری، ج 6، ص 92، تاریخ ابن کثیر، ج 8، ص 14).
9. بسر بن ارطاه از سرداران معاویه در بصره در بالای منبر علی را دشنام داد و گفت: ای مردم! هر کس حرف مرا تأیید می کند، سخن بگوید و اگر حرفم نادرست است مرا تکذیب کنید. یکی از حاضران گفت: ما تو را دروغگو می دانیم و حرفت را نادرست. بسر بن ارطاه دستور داد آن مرد را خفه کردند (تاریخ طبری، ج 6، ص 96).کدامین عالم مسلمان می تواند معاویه را که بر علی(ع) لعنت می فرستد، مسلمان بشناسد و او را صالح بداند؟!
10. علی(ع) هنگامی که شامیان قرآن ها را بر نیزه برافراشتند، در سخنرانی خود فرمود: ای بندگان خدا! بر من از همه واجب تر است که دعوت به کتاب خدا را بپذیرم ولکن معاویه و عمرو بن عاص اهل قرآن و اهل دین نیستند. من آنها را بهتر از شما می شناسم، بچه بودند که با آنها مصاحبت داشتم و وقتی بزرگ شدند با آنها همنشینی داشتم. آنان بدترین کودکان و شرورترین مردان بودند. این ها قرآن را بر نیزه ها نیفراشته اند که آن را قدر نهند بلکه این کار نیرنگی است. فقط یک ساعت بازوان خود را به من عاریت بدهید(تاریخ طبری، ج 6، ص 27 و تاریخ ابن اثیر، ج 3، ص 136). آن چه در اینجا آوردیم، برای نمونه است و اگر می خواهید درباره معاویه اطلاعات کاملی داشته باشید رجوع کنید به ج 19 و 20 و 21 ترجمه الغدیر. از ص 216 ج 19 تا ص 170 ج 21 همه اش درباره معاویه است و اگر این ها را مطالعه بکنید، درباره معاویه به اطلاعات کامل دسترسی پیدا می کنید. در الغدیر عربی، ج دهم، ص 172 مربوط به معاویه است و تا ص 128 ج یازدهم، ادامه دارد(چاپ بیروت، مؤسسه اعلمی، چاپ اول، 1414). مطالبی که برای نمونه آورده شد برگرفته شده از ترجمه الغدیر است. و اگر بخواهید کتاب مستقلی درباره معاویه بخوانید و مآخذ و منابع آن، از اهل سنت باشد می توانید کتاب «معاویه بن ابی سفیان» نوشته صاحب یونس را بخوانید. در این کتاب درباره معاویه بحث های زیادی مطرح کرده و نشان داده که معاویه بر اساس منابع و مآخذ اهل سنت، یک فرد منفور است، همان طوری که الغدیر هم بر اساس منابع و مآخذ اهل سنت منفور و ملعون بودن معاویه را اثبات می کند. چرا حضرت علی(ع) در آغاز حکومت خود با معاویه کنار نیامد، تا در فرصت مناسب و با قدرت بر کنارش سازد؟
پاسخ: 1. معاویه شخصیتی است که همراه پدرش، ابوسفیان، بیشترین ایستادگی را در مقابل اسلام و پیامبر اکرم(ص) داشت. حتی هنگامی که پدرش در سال فتح مکه (سال هشتم هجرت) ناگزیر مسلمان شد، معاویه از مکه گریخت و به سبب پذیرش اسلام، پدرش را توبیخ کرد. بعدها وقتی همه راهها را بسته دید، ناگزیر اسلام آورد. بی تردید چنین شخصیتی، هرگز دغدغه اسلام و ارزشهای اسلامی نداشت و امام(ع) - که به اسلام و ارزشهای الهی میاندیشید - نمیتوانست فرمان امارتش را امضا کند.
2. بعد از فتح مکه، در حالی که پیامبر اکرم(ص) میتوانست همه مکیان را برده سازد؛ بر آنها منت گذاشت و آزادشان کرد و آنان از آن هنگام به بعد، «طُلَقاء» (آزاد شدگان) خوانده شدند. حضرت علی(ع) در نامهای به معاویه به این مطلب اشاره کرده، میفرماید: «مهاجر مانند طلیق نیست».نهجالبلاغه، نامه 17. کنایه از آن که طلیق هیچ گاه برای حکومت شایستگی ندارد.
3. معاویه بیشترین کینه را از حضرت علی(ع) به دل داشت؛ زیرا امام(ع) در جنگ بدر برادرش حنظله و داییاش و لید بن عقبه را به هلاکت رسانده بود و در کشتن جدش عتبه یا عمویش شیبه مشارکت داشت.ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 338. بیتردید اگر چنین فردی برامکانات شام مسلط میماند، با هدف انتقام از امام علی(ع) به گردآوری نیرو روی میآورد، نه همکاری.
4. معاویه و پدرش ابوسفیان، به علت عملکرد خود و نیز پیش بینی پیامبر اکرم(ص) از آیندهشان، بارها با لعن آن حضرت(ص) روبه رو شدند.الغدیر، ج 10، ص139 - 148. بدیهی است چنین مطرودی حق ندارد - حتی یک لحظه - بر مسلمانان حکومت کند.
5. هنگامی که سقیفه نشینان حق امام علی(ع) را غصب کردند، ابوسفیان نزد حضرت(ع) آمد و به او پیشنهاد کمک داد. حضرت(ع) نپذیرفت و فرمود: تو قصد فتنه انگیزی داری و همیشه در پی شرّ رساندن به اسلام بودهای.موسوعة الامام علیبن ابی طالب، ج 3، ص 54. حکومتگران - که مخالفت ابوسفیان را به زیان خود میدیدند - به معامله سیاسی با او روی آورده، فرزند دیگرش یزید و پس از مرگ او، پسرش معاویه را به ریاست سپاه شام گماشتند و سرانجام فرمانروای شام ساختند.شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 338؛ انساب الاشراف، ج 4، ص 298. بدین ترتیب، معاویه در پی یک معامله سیاسی در سال 18 ه. به حکومت رسید و تا سال 35 ه. (سال آغاز خلافت حضرت علی(ع)) (هفده سال) در این سمت باقی ماند. امام(ع) که در سختترین روزهای زندگیاش با ابوسفیان سازش نکرده بود، اکنون معنا نداشت در روز قدرت با فرزند ابوسفیان سازش کند. افزون بر این، سازش برای کسی است که در اندیشه حفظ خویش و مقامش باشد؛ حضرت در اندیشه حفظ ارزشهای الهی بود، نه خود و فرمانرواییاش.
6. معاویه در سالهای امارتش بر شام نشان داد، به هیچ وجه اسلام خواه نیست. او در شام زندگی آکنده از تجمّل پیریزی کرد و با بیت المال مسلمانان برای خود کاخها ساخت و وقتی با انتقاد عمر روبه رو شد؛ نزدیکی به روم و لزوم نشان دادن عظمت و هیبت مسلمانان به کافران را بهانه قرار داد. هنگامی که ابوذر، به دستور عثمان، دوران تبعید خود را در شام سپری میکرد، معاویه به ساختن کاخ پرتجمّل خود (الخضراء) اشتغال داشت. ابوذر، با مشاهده عظمت کاخ، از اسراف معاویه بر آشفت و فریاد کشید: «معاویه! اگر این کاخ را با اموال بیت المال - که از آن خداوند است - میسازی، این خیانت است و اگر با مال خود میسازی، اسراف است».الغدیر، ج 8، ص 304. ابوذر، در موارد مختلف به کردار معاویه اعتراض میکرد و میگفت: «معاویه! کارهایی میکنی که ما آنها را به نیکی نمیشناسیم و در کتاب خدا و سنت پیامبرش اثری از آنها نمییابیم. به خداوند سوگند! من حق را میبینم که در حکومت تو خاموش میشود و باطل را مینگرم که زنده میگردد و...». با توجه به این شخصیت و کردارش، بدیهی است حضرت علی(ع) لحظه ای امارتش را تحمل نمیکند و در پاسخ مغیرة - که به وی پیشنهاد کرد معاویه را تا یک سال برکنار نسازد - میفرماید: «من حاضر نیستم حتی دو روز معاویه را به کار گمارم؛مروج الذهب، ج 2، ص 364. به خداوند سوگند! به جهت مصلحت دنیایم، فساد در دینم را نمیپذیریم».نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه، ج 1، ص 226. این سخن آشکارا نشان میدهد که بقای معاویه در امارت جز فساد دین و مبانی آن نتیجهای ندارد.
7. بر فرض که حضرت علی(ع) معاویه را تا مدتی بر حکومت ابقا میکرد؛ پیامدهای این کار چنین بود: الف. در آن جوّ انقلابی و پرالتهاب، ارزش خواهی و اصلاحطلبی حضرت علی(ع) با پرسش روبه رو میشد؛ انقلابیان از حضرت(ع) روی گردان شده و او را به سازشکاری در مقابل معاویه متهم میکردند. ب. مردم از احیای دین نامید میشدند؛ زیرا به وضوح میدیدند دین در دوران امارت معاویه نادیده گرفته شده است. ج. حضرت علی(ع) به مخالفت با سنّت نبوی متهم میشد؛ زیرا بسیاری از مردم تلاشهای معاویه و پدرش در راه نابودی اسلام را به یاد داشتند و لعنهای فراوان پیامبر اکرم(ص) را درباره آنها شنیده بودند. د. معاویه که میدانست بالاخره با حضرت علی(ع) به چالش خواهد افتاد، با توجه به نفوذی که در شام داشت، در پی گردآوری سپاه و سلاح برمی آمد و خود را برای مقابلهای سهمگین باحضرت(ع) آماده میکرد. کینه و حسن انتقامجوییاش، به علت کشته شدن برادر و بستگانش به دست آن حضرت(ع)، بر آتش این مقابله میافزود. بی تردید، در این صورت، حضرت علی(ع) مورد سرزنش قرار میگرفت که چرا از آغاز راه را بر چنین شخصیتی - که همه وی را میشناختند - باز نهاده و برکنارش نساخته است
هر چند معاویه مورد احترام بیشتر اهل سنت است اما تمامی اهل سنت او را نسبت به جنگ با علی(ع) خطاکار میدانند و برخی از همسران پیامبر(ص) و صحابه و همچنین برخی از بزرگان اهلسنت درباره او نظر منفی داشتهاند که چند نمونه را نقل میکنیم:
1-حسن بصری درباره معاویه میگوید: چهار عمل را معاویه مرتکب شد که هر یکی از آنها برای هلاکت او کافی بود/ الف)حکومت را به وسیله شمشیر و بدون شورا به دست آورد، با اینکه اشخاص بزرگ، برجسته و محترم در میان صحابه بودند که میتوانست با آنان مشورت کند
ب)پسر خود یزید را که پیوسته مست بود و لباس حریر پوشیده و دَفّ و طَنبور میزد خلیفه مسلمین کرد/
ج)زیاد را برادر خود خواند، در صورتی که رسول اکرم(ص) فرموده است به واسطه رابطه نامشروع نسبت درست نمیشود/
د)حجربن عدی و یاران او را که از پرهیزکاران مسلمین بودند به قتل رسانید.{
2-ابن اثیر مینویسد: عایشه همسر پیامبر گرامی اسلام(ص) پس از کشته شدن برادرش محمد بن ابیبکر به دستور معاویه ناله سختی نمود و بعد از هر نمازش معاویه و عمرو عاص را نفرین میکرد.{ (س) عبدالرحمان بن غنم که از صحابه است درباره معاویه میگوید: معاویه چه حقی در شورا دارد؟ او از طلقا است (اسیران آزاد شده) که خلافت برای آنها جایز نیست او و پدرش از رؤسای احزاباند؛ احزابی که در جنگ احزاب علیه مسلمین متحد شده بودند.{ برخی دیگر از دلایل منفی بودن نظر شیعه درباره معاویه به این شرح است:
الف)حکومت و خلافت علی(ع) را که به اتفاق همه مسلمین حکومت حق بود نپذیرفت و برای حفظ خلافتش در جنگ صفیّن با مسلمانان وارد جنگ گردید که خون بسیاری از مسلمانان ریخته شد/
ب)نسبت به علی(ع) بغض و کینه داشت و او را دشنام میداد. او به به سعد وقاص انتقاد میکرد که چرا از سبّ علی خودداری میکند{4}. به دستورش خطبا در منابر و نمازهای جمعه به لعن و ناسزاگویی او پرداختند.{5} در حالی که رسول خدا(ص) میفرماید: یا علی اَنْتَ سیدٌ فی الدُّنیا و سیدٌ فیِ الاخِرِْ، حَبیبُکَ حَبیبی و حَبیبی حبیبُ اللّه وَعدُّوکَ عدوّی وعدوی عدوُّاللَّهِ وَ الْوَیْلُ لِمَنْ اَبَغضَک بعدی{6} «ای علی تو در دنیا آقایی و در آخرت نیز آقایی، دوستدار تو دوست من است و دوست من دوست خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست، وای بر کسی که بعد از من نسبت به تو بغض ورزد.» و نیز در شأن علی(ع) گوید: لا یُحِبُّ عَلیَّاً مُنافِقٌ وَلا یُبْغِضُه مُؤمِنٌ{7}. «منافق دوستدار علی نیست و انسان مؤمن بغض او را ندارد.» و ابوسعید در همین رابطه گوید: اِنَّا کُنَّا لَنَعرفُ المُنافِقینَ نَحْنُ مَعْشَرَ اْلاَنْصار بِبُغْضِهِم عَلیَّ بنَابیطالبٍ(ع) « ما منافقین را به بغض و کینه آنها نسبت به علی بن ابیطالب میشناختیم.» ام سلمه میگوید رسولخدا(ص) فرمود: مَنْ سَبَّ عَلیاً فَقَدْ سَبَّنی{8}
«هر که علی را دشنام گوید مرا دشنام گفته است.» ج)رسول خدا(ص) برای جداسازی گروه حق از گروه باطل پیشاپیش نسبت به شهادت عمار خبر داده بود که: سَتَقْتُلُکَ اَلْفِئَْهُ الباغِیَُْ{9} «به زودی گروه طغیانگر و ستمکار تو را خواهند کشت.» در حالی که سپاه معاویه عمار را به شهادت رساندند/ د)پیمان صلح با امام حسن(ع) را زیر پا گذاشت و آن را یک طرفه نقض کرد و جَعده دختر اشعث و همسر امام حسن(ع) را با وعدههای خود به مسموم نمودن و قتل آنحضرت تحریک کرد تا زمینه را برای حکومت فرزندش یزید فراهم نماید و زمانی که خبر قتل امام را شنید بسیار مسرور گشت و تکبیر گفت و حاضرین نیز تکبیر گفتند.0} ه)برای بیعت با فرزندش یزید که فردی جنایت پیشه، عیّاش، سگباز و شراب خوار مردم را مجبور ساخت و سرانجام در این کار موفق شد و یزید در مدت حکومت کوتاه خویش جنایات فراوانی مرتکب شد که مهمترین آنها به شهادت رساندن سبط رسولگرامی اسلام و سرور جوانان اهل بهشت امام حسین(ع) بود/ و)پیامبر اکرم(ص) معاویه را نفرین نموده و فرمود: خداوند شکم او را سیر نکند.
.-الکامل فی التاریخ ، ج (س)، ص (ع)48 / . الکامل فی التاریخ - حوادث سنه 8(س)، ج (س)، ص (ع)5(س)/ . الاستیعاب در شرح حال عبدالرحمان بن غنم/ . صحیح مسلم، کتاب الفضایل، باب فضایل علیبن ابیطالب / . تاریخ الخلفأ، ج 1 ص 120؛ ج 2، ص 210 ؛ ج (س)، ص 1(ص) و النصایح الکافیْ، ص 8(ع)/ .- مستدرک علی الصحین، ج (س)، ص 128/ .- حدیث شماره (ع)1(ع)(س) - در صحت این حدیث خوب است بدانید که علامه ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت با اینکه در کتابش سیر اعلام النبلأ - ج8 ،ص 55(س) - حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه را متواتر و قطعیدانسته، لیکن حدیث لایحبّ... را از آن هم صحیحتر میداند - ج(ع) ص 9(ص)1 - / .- مستدرک الصحیحین، ج 1، ص 121 .- صحیح بخاری - کتاب الصلوْ، باب التعاون فی بنأ المسجد / .- مروج الذهب، ج (س)، ص 8 .- مروج الذهب، ج (س)، ص (ع)(ع) و تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 5(ص)1/ . صیح مسلم، کتاب البرّ، باب من لعنه النبی او سبّه/